عيد پاك يعني عيد قيام، روزي كه مسيحيان به مناسبت پيروزي مسيح بر مرگ و رستاخيز او جشن و شادي بر پا ميكنند.[1] براي درك اهميّت اين مراسم،در ابتدا به رستاخيز مسيح ميپردازيم.
رستاخيز[2] عيسي مسيح
پس از آن كه حضرت عيسي (به اعتقاد مسيحيان) در روز جمعه بر بالاي صليب جان باخت،[3] او را در قبري كه از سنگ تراشيده شده بود، گذاشته و سنگي بر روي قبر غلتاندند. صبح يكشنبه وقت طلوع آفتاب مريم مجدليّه و مريم (س) براي تدهين وي با حنوط بر سر قبر حاضر شدند امّا با تعجب قبر را خالي يافتند. « عيسي (ع) از قبر برخاسته بود. » مسأله ي رستاخيز حضرت عيسي از نگاه مسيحيان بسيار مهم تلقي شده است. در مهمترين تفسير ارائه شده از مگر حضرت مسيح، گفته شده كه مرگ آن حضرت از آن رو بود كه نشان دهد، - البته در رستاخيزش- كه خداوند و عشق او با مرگ هرگز نابود نميشود.[4]
ايستر
ايستر در مسيحيت، مراسم بزرگداشت ساليانهاي ميباشد كه در ارتباط با رستاخيز مسيح است. لغت ايستر (Easter) ،برگرفته از Eoster نام يك الههي ساكسوني است. اين جشن همواره در اعتدال بهاري چنين روزي جشن گرفته ميشود. عيد پاك با عيد پسح (در عربي: فصح) ضيافت بهاري يهود براي نجات و رهايي نيز مرتبط است. اين عيد كه نام آن در زبان عبري (pesah) و به زبان يوناني و لاتين، (pascha) ميباشد برابر با بزرگداشت سالانه رستگاري بنياسرائيل ميباشد. درنظر نويسندگان عهدجديد، حضرت مسيح قرباني عيد پاك براي هميشه ميباشد. ( قرباني خدا را مشاهده كنيد) – انجيل يوحنّا باب 19 – مسيحيان براي عيد پاك از قرباني استفاده ميكنند، چون معتقدند حضرت مسيح هنگام مرگ روي صليب قرباني شده است. اين قرباني روز عيد پاك هميشگي است و با عنوان مقدمه ي مراسم براي شروع جشن ميباشد.
مراسم مربوط به عيد پاك و تفاوتهاي اين مراسم در شرق و غرب
صورت ظاهري مراسم در كليساهاي مختلف يعني در شرق و غرب متفاوت است. در خاورميانه عيد پاك در چهاردهم ماه نيسان برگزار ميشود و مهم نيست كه اين شب چهاردهم ماه با كدام روز تقارن داشته باشد. اما در رم ايستر بايد در يك روز يكشنبه كه تعيين آن نيز مشكل ميباشد، قرار گيرد.[5]
چله ي روزه
در مراسم عيد پاك يا فصح، مسيحيان مراسم قابل توجهي دارند. 40 روز قبل از اين عيد، روزهي مسيحيان آغاز ميشود. آنها در اين مدت خوردن گوشت، غذاهاي چربي و غير گياهي را ممنوع ميشمارند[6]. بنابراين به لحاظ عبادي، عيد پاك پس از يك دورهي چهل روزهي توبه و روزه قرار دارد كه «چلّه روزه[7]» ناميده ميشود. در كليساي ارتدوكس آخرين يكشنبهي پيش از «چلّه روزه» به طلب بخشايش اختصاص دارد. مردم در حالي كه عميقاً به يكديگر تعظيم ميكنند، از يكديگر طلب بخشش ميكنند.
در غرب ايام چلّهي روزه با چهارشنبهي خاكستر - روز دستگيري عيسي (ع)- آغاز ميشود. يعني هنگامي كه بسياري از مسيحيان به دست يك كشيش، لكههاي خاكستر بر پيشاني ميمالند و كشيش به آنها ميگويد: «به خاطر داشته باش، انسان تو خاكستر هستي و به خاكستر باز خواهي گشت»
يكشنبه ي نخل
در يكشنبهي پيش از عيد پاك، ورود پيروزمندانهي عيسي (ع) به اورشليم با تكاندادن شاخههاي نخل يا بيد در كليساها و با اعلام «هوسانّا [8]» ارج نهاده ميشود.[9]
يكشنبهي نخل، آغاز گر هفتهي مقدس است كه در سه روز عبادت مقدس به اوج خود ميرسد.[10]
پنجشنبه ي مقدس
پنج شنبهي مقدس، يادبود «شام آخر»[11] و آخرين وعدهي غذايي حضرت عيسي (ع) با حواريان و تأسيس آيين مقدس «عشاء رباني» است. اين كلمه از لاتين گرفته شده و ناظر بر دستوري است كه عيسي (ع) در آخرين پنجشنبهي زندگي خود به شاگردان داد. پس از آنكه عيسي (ع) پاهاي ايشانرا شست، خرقه بر تن كرد و باز بر سر سفرهي شام نشست. پس گفت: «اگر من سرور و استاد شمايم، پاهاي شما را شستم، شما نيز پاهاي يكديگر را بشوييد. من با اين كار سر مشقي به شما دادم تا شما نيز همانگونه رفتار كنيد كه من با شما كردم. آمين. آمين. به شما ميگويم نه غلام از ارباب خود بزرگتر است نه فرستاده از فرستندهي خود. اكنون كه اينها را ميدانيد، خوشا به حالتان اگر بدانها عمل كنيد.»[12]
جمعه ي نيك
«جمعه نيك[13]» يادآور به صليب كشيدن عيسي (ع) و يكي از غم انگيزترين روزها در تقويم ديني مسيحيان است. بسياري از كليساها در ساعاتي كه عيسي (ع) بربالاي صليب بوده، مراسمي ميگيرند. برخي از اين مراسم مشتمل است بر نمايش به صليب رفتن عيسي (ع)، اجراي موزيك بزرگ هفته مصيبت عيسي (ع) و گاهي خطابه ها وعظهايي بر طبق هفت كلمهي آخر مسيح.[14] سوگواري «جمعه نيك» در يكشنبهي عيد پاك با فريادهاي «عيسي برخاسته است» به شادي پايان مييابد.
در روسيه مراسم شب زندهداري بزرگ سرآغاز سوگواري است كه از نيمهي شب تا سحر به طول ميانجامد. و در تمام طول مراسم مردم سرپا ميايستند. "جيم فورست"[15] اجراي اين مراسم را در كليسايي در شهر "كيف" توضيح ميدهد:
« دو هزار تن از مردم در داخل ساختمان كليسا جمع شدهاند و جمعيتي بسيار در خارج ايستادهاند. سركشيش از درهاي مجلّل به سوي جماعت عبادت كننده بيرون رفت و فرياد سر داد: "مسيح برخاسته است[16]". همگان يك صدا به او پاسخ دادند: "به راستي او برخاسته است.[17]" ممكن نيست بتوان كيفيت اين صدا را در دل شب، در كليسايي كه به خاطر جمعيت و نيز حرارت صدها شمع بي نهايت گرم شده بود را روي كاغذ آورد. اين صدا همانند لرزهاي در زمين است. همانند شكستن و بازشدن مقبره، پس از آن طغياني از صداي ناقوسها بود....»[18]
شروع سرور و شادي با فرارسيدن سپيده دم يكشنبه
با ظهور سپيدهدم و زدودن تاريكي شب و مراسم روزه، سرور و شادي آغاز ميشود و مؤمنان همراه با مسيح از مرگ به زندگي گام مينهند. چنانكه پولس حواري ميگويد: «پس اگر در مرگي همچون مرگ او با يگانه شدهايم، به يقين در رستاخيزي همچون رستاخيز او نيز با او يگانه خواهيم بود.»[19] بسياري از كليساهاي پروتستان ترجيح ميدهند مراسم عيد پاك را در هنگام طلوع فجر و در فضاي باز و همراه با آنچه اصطلاحاً "مراسم طلوع خورشيد عيد پاك" خوانده ميشود، برگزار كنند. كاتوليكهاي رومي بايد در يكشنبهي عيد پاك در مراسم عشاي رباني شركت كنند. در هر كليساي مسيحي اين روز براي جشن و اظهار شادي مردمي است كه معتقدند در قيام عيسي (ع) از مردگان، مرگ كه قديميترين دشمن زندگي انسان است، شكست خورده.[20] تنها كلمهاي كه در واژگان مسيحي به صورت ويژهاي با عيد پاك ارتباط دارد؛
(alleluia) به معناي «يك فرياد شاد» است.[21] در گذشته مراسم عيد پاك از غروب شنبه آغاز ميشد و تا صبح يكشنبه ادامه داشت. امّا امروزه زمان برگزاري آن به 2 تا 4 ساعت تقليل يافته است. در اين مدت نوايمانان مسيحي ايمان خود را به حاضران اعلام ميكنند و غسل تعميد به جاي ميآورند و مسيحيان ديگر نيز استمرار ايمان خود را ابراز ميكنند.[22]
انكار اين عيد در برخي فرق مسيحي
در ميان فرق مختلف مسيحيان برخي گروهها از رعايت اين آيين سرباز زدند؛ از جملهي اين گروهها "شاهدان يهوه"[23] هستند. آنان از طريقههاي دنيوي و از اعياد ديني سنتي پرهيز ميكنند و عيد كريسمس و عيد پاك را منكرند.[24] گروه ديگر فرقهي "كوئيكرها"[25] هستند كه آنان نيز از انجام مراسم عيد پاك، خودداري ميكنند.[26]
زمان برگزاري عيد پاك در كليساهاي شرق و غرب
زمان برگزاري عيد پاك در كليساهاي ارتدوكس و كاتوليك متفاوت است. تاريخ قيام مسيح چون از روي تقويم قمري تعيين ميشود هر سال تغيير ميكند ولي هميشه در ماههاي مارس و آوريل است.[27] استفاده از "تقويم ژوليوسي" در مسيحيت شرقي تقويم يوليايي[28] (ژوليوسي) براي مقاصد ديني در ميان ارتدوكسهاي شرقي حفظ شده است. ايشان عيدهاي ثابت را سيزده روز پس از كليساهاي غرب و كاتوليك كه از تقويم گريگوري استفاده ميكنند، جشن ميگيرند. تعيين تاريخ اعياد غير ثابت منوط به محاسبهي عيد رستاخيز (عيد پاك) است كه براي همهي مسيحيان بيزانسي يكسان است. نه تنها به اين دليل كه تقويم آنان يوليايي است بلكه همچنين از آن رو كه آخرين روزهاي هفتهي مقدس نبايد در روز عيد فصح يهودي يا قبل از آن واقع شوند.[29] اين تقويم را راهب اكسيگيوس[30] متوفي به سال 550 تنظيم نمود. او بر اساس تولد حضرت مسيح در سال 25 دسامبر، كانونالاوّل سال 754 يعني بناي شهر روم، آغاز سال را 25 مارس/آذار يعني روز عيد پاك قرار داد و بعد از آن شروع سال در هفتههايي كه پس از عيد ميلاد ميآمد، در نظر گرفته ميشد و اين همان تقويمي است كه به تقويم مسيحي شرقي شناخته ميشود كه در سال 1431 ميلادي توسط كليسا به ثبت رسيد.
استفاده از "تقويم گريگوري" در مسيحيت غربي
در سال 1582 ميلادي پاپ "گريگوريوس سيزدهم" چنين استباط كرد كه اعتدال ربيعي بر اساس تقويم يوليايي در 11 آذار (مارس) واقع ميشود و نه در 21 مارس. لذا گريگوريوس راهب را براي اصلاح تقويم مأمور كرد. اين تقويم از آن پس به "تقويم گريگوريوس" ناميده شد و دولتها و كليساهاي غربي آن را اجرا نموده و در محاسبات و اعياد و امور خود آن را ملاك قرار دادند[31]. پارهاي كليساهاي ارتدوكس تقويم جديد يا گريگوري را كه در غرب مراعات ميشود، پذيرفته اند، در حالي كه كليساهاي بيت المقدس، روسيه، صربستان، لهستان و نيز "شبه جزيرهي آتوس" هنوز به تقويم يوليايي كه سيزده روز از تقويم گريگوري تأخير دارد، پايبندند[32].
پيشينهي عيد پاك در ميترائيسم
ترديدي نيست كه آيين ميترائيسم در مسيحيت زنده ماند. نه بر آنكه آيين مسيحي، بلكه جريانهاي ديگر ديني در جهان و مسلكهاي صوفيمآبانه از اين سرچشمهي جوشان تأثيرات بسياري برداشتند. كشيشيان و روحانيان مسيحي با دقت خاصي در طول چهار قرن آيين ميترا را اخذ و اقتباس كردند و سرانجام در اوايل سدهي پنجم، آيين ميترايي تحت عنوان آيين مسيح در جهان تجديد حيات كرد. گفته ميشود كه عيد فصح (پاك) عيسويان اقتباسي است از جشن ارديبهشتي مهرپرستان. به اعقاد مهرپرستان، در اين زمان بوده است كه ميترا به آسمان صعود ميكند (چنانكه عيسي به آسمان بالا ميرود)[33]. با توجه به تقارن و حركت موازي دين مسيحي و آيين ميترايي در گسترهي امپراطوري رم تا سدهي چهارم ميلادي كه كنستانتين در رم شرقي، دين مسيحي را پذيرفت و دين رسمي امپراطوري به تدريج تا پايان همان سده از آيين ميترايي به دين مسيحي تغيير يافت، بسياري از موارد مشترك را ميتوان توجيه كرد.
[1] م. ميلر، ويليام، مسيحيت چيست، ترجمهي كمال مشيري، ط . ميكائيليان، تهران، حيات ابدي، چاپ پنجم، 1981، صفحه 68
[2] Resurrection
[3] قرآن كريم نيز اين ماجرا را گزارش ميدهد و براساس آن مسيح اكنون زنده و در آسمان است هرچند براساس قرآن مسيح به صليب كشيده نشده و اين امر بردشمنان مشتبه شده و حضرت مستقيماً به آسمان عروج كرده است."سورهي نساء، آيهي 157"
[4] بوكر، جان وستريل، اديان جهان، ترجمهي سيد نيما اورزاني، سيده الهه حسيني پور، قزوين، سايه گستر، 1385 ، صفحه 333
[5] The oxford companion to the bible. Newyork . 1993 . p , 173
[6] حمدان محمود، ترمس محمد، رئوف عادل، « لبنان ازفنيقيه تا حزب ا... »، ماهنامه سوره، شهريور 1385، شماره 27، صفحه 13
[9] پت فيشير، ماري، پيشين، صفحه 512-511
[10] هينلز، جان آر،" فرهنگ اديان جهان"، ع . پاشايي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1385 ، صفحه 193 . همچنين رجوع كنيد به انجيل يوحنّا 12: 13-12 ، ورود شاهانهي عيسي به اورشليم .
[11] Last super
[12] شستن پاهاي شاگردان، انجيل يوحنّا 13: 17-12
[14] كاكس، هاروي، «مسيحيت» عبدالرحيم سيلماني اردستاني، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1378، صفحه 109
[17] Veyeastino Vaskresye!
[18] پت فشير، ماري، پيشين، صفحه 513
[22] ميشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمهي حسين توفيقي ، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377، صفحه 93
[23] Jehorah's withnesses
[24] ويور مري جو ، درآمدي برمسيحيت، ترجمهي حسن قنبري، قم، مركز مطالعات اديان ومذاهب، 1381، ص275-273
[27] جان بايرناس ،"تاريخ جامع اديان"، ترجمهي علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1381، ، صفحه 684-683
[29] هينلز، جان آر، پيشين ،صفحه 193
[31] خوري، شحاده، ترجمهي حسين علي نقيان، مجلّه تاريخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، 1383، شماره 20، صفحه 170
[32] كاليستوس وير، مسيحيت شرقي، كليساها، آموزه ها و آيين هاي مقدس با ترجمهي حميد بخشنده، مجلّه هفت آسمان، سال هفتم، شماره 28-25، صفحه 112
[33] حقيقت (رفيع)، عبدالرفيع، تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران، تهران، انتشارات كومش، 1375، جلد اوّل، صفحه 76-69-68