وضعيت آشوري ها پس از سقوط امپراتوري آشور تا ظهور مغول:

وضعيت آشوري ها پس از سقوط امپراتوري آشور تا ظهور مغول:


وضعيت آشوري ها پس از سقوط امپراتوري آشور تا ظهور مغول :
.... بعد از فرو پاشي امپراتوري آشور، آن سرزمين بين دو قدرت هم پيمان يعني مادها و بابلي ها تقسيم شد. قسمت شرق آشور تحت فرمانروايي مادها و سپس هخامنشيان، مادا نام گرفت و قسمت ديگر به نام آتور ( برگرفته از زبان آرامي، آشور) بدست بابلي افتاد. 
اطلاعات سياسي كمي از آن زمان در دست است، تنها اينكه هر دو قسمت آشور موظف به پرداخت خراج ساليانه بوده اند و همچنين  در جنگ خشايارشا هخامنشي در سال ٤٨٠ قبل از ميلاد عليه يونان، شركت كردند.
 طبق روايت هردوت، هم آرتور و هم مادا در زمان ساخت تخت جمشيد به فرمان داريوش(٥٠٠-٤٩٠ قبل از ميلاد )در شوش ، همكاري كردند. 
اما اطلاعات باستانشناسي ما به همين جا ختم نمي شود، بلكه با ادامهء كاووش ها در ميابيم كه بلافاصله بعد از سقوط آشور، نبونيد پادشاه بابل معبد سين، خداي ماه ،را كه در هاران قرار داشت بازسازي كرد. 
طلاكاري هاي زيادي از حفاري ها كشف شده اند كه تماماً كار استادكاران آشوري بوده اند. همچنين صدها سند وجود دارد كه در آنها به اشخاصي با نام هاي آشوري، علل خصوص نام آشور در نامشان، اشاره مي كنند. اين اسناد اولين بار در بابل كشف شده اند و متعلق به سالهاي ٥٢٥ تا ٤٠٤ قبل از ميلاد مي باشند. 
اين انسانها هر كه بوده اند ، بازماندهء آشورياني هستند كه بعد از سقوط امپراتوري بزرگ آشور، همچنان به حياتشان ادامه داده اند و مشغول داد و ستد با اقوام ديگر بوده اند. 
در اين اسناد به شخصي به نام پن-آشور-لومور
‏Pan- Ashur-Lumur
بر مي خوريم كه حدود سال ٥٣٠ قبل از ميلاد منشي كمبوجيه، پسر كوروش دوم بوده است. 
در نوشته هاي آرامي و يوناني تا دورهء ساسانيان نام هاي آشوري زيادي ديده مي شود. در اين دوره آشوريان ديگر به زبان مادري خود،اكدي، صحبت نمي كنند. اما خداي آشور همچنان در بين اين قوم مورد احترام بوده است و تا اوايل قرن سوم بعد از ميلاد در بين اين مردم رواج داشته است. آشوريان از همان تقويم آشوري زمان امپراتوري استفاده مي كرده اند و معبد آشور را در قرن دوم بعد از ميلاد بازسازي كردند. همچنين آشور، كه مركز مذهبي آشوريان بوده است در آن سالها همچنان پا برجا بوده و حتي تا ده قرن بعد از ميلاد مسيح معابد خداي آشور هنوز مورد بازديد قرار مي گرفته اند و خادمان آشوري معابد با همان لباس هاي خاص خود مشغول بجا آوردن مراسم مذهبي بوده اند. 

آشوريان در زمان سلطنت پادشاهان ابگار*( مستقر در ادسا**)، يعني در همان سالهاي نخست به مسيحيت گرويدند. در واقع قبل از پذيرش مسيحيت توسط كنستانتين، پادشاه روم و رسميت يافتن اين دين در نواحي شرقي، مسيحيت رشد خود را آغاز كرد. بايد اضافه نمود كه آشوريان قديمترين مسيحيان در ايران محسوب مي شوند و ارامنه چند قرن بعد به ايران مهاجرت مي كنند. با اينكه آشوريان ايراني كه مسيحي شده بودند ، آزادي عمل در اجراي مراسم ديني و تدوين اصول اعتقادي خود داشتند به علت عدم حاكميت روم بر آنها و جنگ هاي متعدد بين روم و ايران ، اغلب به عنوان جاسوس آن دولت در ايران و دشمن مورد اذيت و آزار قرار مي گرفتند. شهرهاي مسيحي آشوري ادسا، نصبين و هاران كه در سر حد ايران و روم قرار داشتند دائماً دست بدست مي شدند و هر بار اهالي آنها مورد آزار يكي از حكومت ها كه آنان را متهم به همكاري با حكومت ديگر مي كرد، قرار مي گرفتند.  علي الخصوص در زمان شاهپور دوم( ٣١٠-٣٧٩ بعد از ميلاد) به دليل همكاري نكردن اسقف وقت از فرمان او، شاهپور دوم دستور قتل عام هزاران مسيحي را صادر كرد. 
لازم به ذكر است كه در زمان بهرام پنجم، ٤٢١-٤٣٨ بعد از ميلاد، اسقف داديشوع كه اسقف مدائن، پايتخت ساسانيان بود، در اثر ظلم و اجحافي كه بهرام گور در اين دوره به علت جنگ هاي ايران و روم به مسيحيان اعمال كرد، بر آن شد كه شورايي در روستايي واقع در بين النهرين تشكيل دهد. از اين تاريخ به بعد كليساي ايران، استقلال خود را از كليساي روم اعلام كرد.         
آشوريان در زمان ساسانيان دچار فراز و نشيب هاي بسيار زيادي بودند. و دين مسيحيت به سه دليل به كندي به رشد خود ادامه مي داد.اول اينكه زبان قسمت اعظمي از جهان آن زمان يوناني بود و ايران از اين قائده مستثنا بود و اين ايجاد ارتباط را سخت مي كرد. دوم اينكه مسيحيت با زبان سرياني وارد ايران شد. سومين دليل ويژگي خاص پادشاهان ايران و مخالفت مغان با دين مسيحيت بود. 
اما بعد از حملهء اعراب به ايران و انقراض سلسلهء ساساني، وضعيت مسيحيان ايران تغيير كرد. البته بايد به اين نكته اشاره شود كه از اينجا به بعد مسيحيت تنها مربوط به آشوريان نبوده و ايراني هاي مسيحي را نيز شامل مي شود. اما از بعد از ظهور اسلام در ايران از آشوريان مسيحي سخن بسيار به ميان آمده است. و مسلمانان به دليل اينكه مسيحيان پيروان يك پيامبر اهل كتاب بودند به آنها اجازه داده بودند  
يا مسلمان شوند و يا جزيه بپردازند. اين آرامش به مسيحيان اين امكان را داد تا به بسط دين و دانش خود بپردازن . 
در زمان خلفاي بغداد، مسيحيان ( احتمالاً آشوريان) كه به زبان يوناني و سرياني آشنا بودند توانستند با خلفاي بغداد رابطه بر قرار كنند. در همين دوره مسيحيان توانستند به كشورهاي دورتر مثل مغولستان، تاتارستان و چين بروند و دين مسيحيت را در آن كشورها ترويج دهند. اما مهمتر از آن خدمتي بود كه مسيحيان به علم و فرهنگ اين خطه و اعراب كرده اند. مدارس نصبين، قنسرين، ادسا و جندي شاپور توسط آنها اداره مي شد. مامون خليفهء عباسي دانشمندان زيادي را به دربار خود دعوت كرد و از آنها حمايت مي كرد. بسياري از آثار يوناني و سرياني توسط مسيحيان به عربي ترجمه شد. مترجميني چون جبرئيل بختيشوع، جرجيوس بن بختيشوع، حنين بن اسحاق و ....
اين دوران پر افتخار تا زمان حملهء مغول به ايران ادامه داشت.
 همانطور كه بحث آن رفت در زمان خلفاي عباسي و بعد از آنها ، آشوريان و مسيحيان دوران پر افتخاري را پشت سر گذاشتند كه تا زمان حملهء مغول به ايران ادامه داشت. چنگيزخان مراكز مهم مسيحي نشين همچون سمرقند، بخارا، مرو، هرات و نيشابور را تخريب كرد. غازان خان در سال ١٢٩٥ ميلادي نمازخانه هاي مسيحي را در ايران تخريب مي كرد( ميلر١٩٣١). امير تيمور لنگ نيز به ضرب شمشير مسيحيان را مسلمان مي كرد. اين فاجع تاثير عميقي در مسيحيت گذاشت. تقريباً دوران انحطاط و ركود مسيحيت از اين دوره آغاز شد. به طوريكه فقط در نواحي غربي ايران، عده اي از آشوريان باقي ماندند كه همچنان مسيحي بودند. مسيحيان كه تا بحال از كليساي روم جدا بودند، مجدداً متوجه قدرت و عظمت اين كليسا شدند. عده اي از مسيحيان در ١٥٥٥ ميلادي به كليساي روم پيوستند و به عبارتي كاتوليك شدند. 
از اين ببعد آشوريان مسيحي اكثريت مسيحيان ايراني را تشكيل دادند خود را ميراث دارفرهنگ و تمدن بزرگ آشور مي دانند. 

در سال 1381 ميلادي تيمورلنگ تاتار در 
صحنه ي سياست ظاهر شد. چون او يك مرد مسلمان بود، اماكن مقدس و زيارتگاهاي اسلامي در امان بودند ولي تمايل او به قتل و خونريزي و عدم رعايت حق حيات انساني بقدري بود كه هنوز نظير آن ديده نشده است. آشوري هايي كه در اربيل و تكريت ساكن بودند دهها هزار نفر قرباني دادند و آشوري هاي ساكن اورميه، سلماس و سلدوز به كوههاي حكاري نزد برادران خود فرار كردند. تيمورلنگ اين متعصب مسلمان سني علاوه بر كشتار آشوري ها و ديگر مسيحيان كشتاروسيعي از مسلمانان شيعه كرد تا اينكه نوبت كوهستان آشوري نشين حكاري كه مأمن پناهندگان آشوري بود رسيد. تا اينجا آشوري هاي مسيحي طبق فرمايشات يك اسقف كليساي شرق در سمرقند كه به دشمنان خود محبت بكنيد و اگر بر گونه ي چپ شما سيلي زدند گونه ي راست خود را برگردانيد، عمل كردند و بر عليه ظالم ( تيمور لنگ ) مقاومت نكردند و باعث از دست دادن صدها هزار آشوري و مسيحي شدند. با نزديك شدن سربازان وحشي و خون آشام تيمور به كوهستان هاي آشوري نشين حكاري.. اينبار به رهبري يك شخص آشوري بنام ملك شاليطا كليه ي عشاير آشوري بسيج شدند تا از نام، قوميت، ناموس و سرزمين آشور دفاع كنند. ملك شاليطا از مخالفين كليساي شرق بود زيرا پاتريارك كليسا فرمان داده بود كه نبايد جنگ و خونريزي نمود، حال آنكه ملك شاليطا معتقد بود كه بايد از جان، مال، ناموس و سرزمين خود دفاع كرد بنابراين شعار داد و فرياد زد " ديگر محبت مسيح كافيست حال نوبت غيرت آشور است ". ملك شاليطا با سپاهيان خود راه را بر سربازان تيمور بست آنان را محاصره كرده و شكست سختي داد، همين شكست موجب شد كه مغولها براي هميشه سرزمين آشور و حتي ايران را ترك كنند. مؤرخين ميگويند در اين جنگ سه هزار دختر آشوري به كمك برادران خود شتافتند بطوريكه همسر و دختر ملك شاليطا بنام شربي و شوبختا رهبري اين دختران را بر عهده داشتند. سپاه خشمگين آشوري آنچنان شكست سختي به تيمور لنگ داد كه تاريخ نظير آنرا بياد ندارد. تيمور از خونخواران بنام تاريخ محسوب ميشود كه از سر قربانيها برج هاي مرتفع ميساخت. اين مرد ستمگر هشتاد هزار تن را در اصفهان قتل عام كرد ولي فقط سپاه ملك شاليطا بود كه او را بزانو درآورد.


گرداوري والنتين عيسي نژاد 

* پادشاه ابگار ٥٠-١٣ بعد از ميلاد، پادشاه تاريخي سرياني است كه پايتخت او شهر ادسا بوده است. 
**شهري تاريخي در شمال بين النهرين كه همينك در تركيه واقعه شده است. 


منابع:
-سايت انجمن آشوريان تهران
-سايت انسان شناسي و فرهنگ/فرزانه سجادپور  

http://anthropology.ir/node/29449