تماس مامورين مخفي بريتانيا با پاتريارك در تركيه

تماس مامورين مخفي بريتانيا با پاتريارك در تركيه

در اين زمان پاتريارك آشوريها،مار بنيامين شمعون 21 بود كه در سال 1903 در "قودشانوس" به اين مقام نائل و در سوم آدار 1918 به دست سميتقو يكي از رهبران شورشي كرد در ايران به شهادت رسيد.محل زندگي پاتريارك در "قودشانوس" دقيقا تحت كنترل مامورين انگليسي قرار داشت و "كاپتان ريد" كه يكي از اين مامورين به شمار مي رفت در نزديكي محل سكونت پاتريارك زندگي مي كرد.هدف كلي بريتانيا در اين دوره كوچ دادن آشوريهاي تركيه و ايران و حتي در صورت امكان تعدادي از ارامنه به بين النهرين بود.تا آنان را روياروي اعراب و اكراد قرار دهد و به مقاصد شوم استعماري خود برسد.زيرا در اين زمان قرارداد نفت بريتانيا و عراق نزديك به اتمام بود و دولت بريتانيا مجبور بود كه نفت منطقه را به عراق بسپارد، در نتيجه مي خواست با كوچاندن آشوريها به بين النهرين آنها را سپر بلاي خود ساخته و اعراب و اكراد آن منطقه را توسط آشوريها سركوب سازد تا بار ديگر نفت بين النهرين را در اختيار خود گيرد.

با چنين نيت شومي بود كه اين مامورين خود را به پاتريارك نزديك كردند تا از طريق او آشوريها و ارامنه را براي رسيدن به اهداف پليد خود فريب دهند.بعد از ملاقاتهاي زياد با پاتريارك،او را قانع مي سازند كه ترك ها قصد كمك به كردها را دارند تا آشوريها و ارامنه را به دليل مسيحي بودن قتل عام كنند و چون دولت بريتانيا خود را موظف به حمايت از مسيحيان مي داند به آشوريها و ارامنه كمك خواهد كرد و به پاتريارك پيشنهاد اتحاد بين آشوريها و ارامنه را مي كنند.پاتريارك كه فريب آنها را خورده است مذاكراتي را با سران قبايل آشوري و نمايندگان ارامنه وان شروع مي كند،كه در پايان اين مذاكرات قطعنامه اي مبني بر اتحاد دو قوم صادر مي شود كه هر يك موظف مي باشد در هنگام تهاجم دشمن به كمك ديگري بشتابد.سه جاسوس بريتانيا يعني "كاپتان گريسي" و "كاپتان ريد" و "مكداول" وقتي كه از اتحاد آشوريها و ارامنه اطمينان پيدا كردند براي انجام نيات شيطاني خود تصميم به فريب و تحريك دولت عثماني ميگيرند تا بدين وسيله حقوق حقه ملت آشور و بخشي از ارامنه را پايمال سازند.

براي اجراي اين نيت پليد نزد پاشاي ترك رفته ،وي را از اين اتحاد باخبر مي سازند و از او انتقاد مي كنند كه چطور دولت نيرومندي مانند عثماني اجازه چنين اتحادي را بر عليه خود مي دهد.پاشاي ترك كه مي داند آشوريها قرنها در آن كشور زندگي كرده و يكي از مورد اعتمادترين اقوام آن كشورند،حرفهاي اين سه تن دا باور نميكند.ولي آنها كمر به نابودي آشوريها بسته بودند،پاشاي تركيه را قانع مي سازند كه اسلحه آشوريها را مطالبه كند و اگر آنها از دادن اسلحه شان امتناع ورزند بر او واضح خواهد شد كه آشوريها قصد سوء عليه دولت عثماني دارند.از طرفي اين سه تن مي دانستند كه آشوريها به هيچ وجه اسلحه خود را تحويل نخواهند داد،زيرا همواره مورد تهاجم قرار داشته و براي دفاع از خود به اسلحه محتاج بودند.پاشاي ترك بلافاصله نمايندگاني نزد پاتريارك و ارامنه وان مي فرستد و از آنها مي خواهد كه اسلحه خود را تحويل دهند ولي پر واضح است كه آشوريها و ارامنه از ترس جان خود از دادن اسلحه امتناع مي ورزند.در تاريخ اول ماه يار 1916 دولت عثماني كمكهاي خود را به تمامي قبايل كرد ساكن تركيه و ايران از موصول تا كوههاي آرارات آغاز مي كند و به اين ترتيب خونين ترين جنگي كه در تاريخ اين ملت رنجديده كم نظير بوده به واسطه دسايس دولت بريتانيا به آشوريها تحميل مي شود و تا سال 1918 ادامه پيدا مي كند.

دولت عثماني با 36 هزار افراد جنگجو كه به انواع سلاح ها مسلح بودند به همراه اكراد تهاجم خود را به آشوريها و ارامنه وان آغاز مي كند و جنگ بسيار سختي در ميگيرد كه امكان مقاومت را از آشوريها و ارامنه سلب كرده و آنها مجبور به عقب نشيني به طرف ايران ميشوند و آشوريها به همراه 50 هزار نفر ارمني به سمت شهرهاي خوي و سلماس و اروميه سرازير ميشوند.آشوريهايي كه به اين ترتيب عقب نشستند شجاعترين و جوگجوترين دلاوراني بودند كه از 1914 تا 1945 در بين النهرين براي احقاق حقوق خود مردانه ايستادگي كردند.آشوريها كه مدام بوسيله دشمنان خود مورد تعقيب و حمله بودند حدود شش ماه از ماه اشواط 1918 الي 18 تموز همان سال در ايران پايداري نمودند ولي بالاجبار در نتيجه فشار عثمانيان و اكراد مجبور به ترك ايران و مهاجرت به بين النهرين شدند.همانطور كه مشاهده شد دولت بريتانيا توسط مامورين خود، آشوريها و پاتريارك را فريب داده و از تركيه و موطن خود به ايران كوچ ميدهند و اين اولين قدم براي آواره كردن آشوريها به منظور رسيدن به اهداف پليدش بود.

در اينجا وضعيت آشوريها در ايران را مورد بررسي قرار مي دهيم بعد از انقلاب 1917 روسيه،بسياري از امراي ارتشي آن كشور مانند "پالكونيك كوندر اتف"،"پالكونيك كوزمين" و يكي از فرماندهان توپخانه بنام " زاواديش" به همراه بسياري از افسرها حاضر به بازگشت نشده و در ايران ماندند.چند تن از اين افسران روسي سازماندهي كيروهاي آشوري را به عهده گرفته و از آنان ارتش منظمي بوجود آوردند كه در اين ميان ميتوان از "پالكونيك كوزمين" كه فرماندهي كل نيروهاي آشوري را در اختيار داشت و "زاواديش" كه تعليم رزمهاي توپخانه را بعهده گرفته بود نام برده و بر اثر تلاشهاي زاواديش بود كه جوانان آشوري در زمينه رزمهاي توپخانه مهارت بسياري كسب كرده بودند.افسران روسي كه در ايران ماندند از مخالفين دولت جديد روسيه بودند و از طريقي چون مي دانستند كه اگر آشوريها شكست بخورند ممكن است برست دولت عثماني كشته شوند، به كمك آنان برخاستند.از كمكهايي كه به آشوريها مي شد مي توان از كمكهاي فرانسه نيز نام برد كه اقدام به فرستادن 50 نفر كرد كه پزشك هم در بين آنها بود و براي كمك به زخمي هاي آشوريها اينان بسيار موثر واقع شدند.

دولت بريتانيا كه قدرت آشوريها را در مقابله با دشمن ميبيند و مي داند كه اگد آنان در تنگنا قرار گيرند به روسيه كه چندان هم دور نيست خواهند رفت و بر تلاش در فريب دادن آشوريها مي افزايد،زيرا تمام كوشش آن دولت بر اين اساس بود كه آشوريها را از عثماني به ايران آورده و به همراه آشوريهاي ايران به بين النهرين كوچ دهد تا در آنجا از آنها به عنوان ژاندارم استفاده برده و دولت عراق را مجبور به انعقاد قرارداد جديد نفتي بنمايد،بدون اينكه سرنوشت آشوريها برايش مطرح باشد.