شماس جبرئيل ملك داودي

شماس جبرئيل ملك داودي

تولد: 28 تشرين دوم 1920

وفات: 13 كانون دوم 2006

در سال 1918 ميلادي، با وقوع جنگ جهاني اول، در حالي كه ملت آشور درگير فجايع قتل و غارت از سوي ترك هاي عثماني و اكراد در اروميه بود؛از اين شهر گريخته، بخشي از آشوري ها به همدان و بخشي به سوي مندان و باكوبه ي عراق سرازير شدند. اما، والدين من به همدان رفته و در اين شهر ساكن شدند. من جبرئيل ملك داودي در سال 1920 ميلادي، 28تشرين دوم در شهر همدان چشم بر جهان گشودم. پدرم يعقوب و مادرم مارال هر دو از اهالي روستاي قديم و تاريخي گولان اروميه مي باشند. آن ها پس از سه سال اقامت در محله ي ارامنه نشين همدان به تبريز رفتند و پس از دو سال به روستاي خود گولان، كه ميان دست سلماس و اروميه قرار گرفته است بازگشتند.

من در خانواده اي بزرگ شدم كه ايمان و باور به مسيحيت، آئين و منش انساني يعني راستي و صداقت، علاقه به ميهن و بالاتر از آن عشق به آشوري بودن را آموختند. زماني كه 5 ساله بودم با الهام دو رويا به فاصله ي دو ماه از سوي خداوندم عيسي مسيح و مادر مقدسش، پيماني ابدي در راه خدمت و اطاعت به آنان بستم و بر پايه ي همان دو رويا تا آخرين نفس خود بر عهد و قول خود پايبند مانده و خواهم ماند. . .

شادروان جبرئيل ملك داودي پيرو پدر، پسر و روح القدس بود و اين سه اصل، زندگي او رابا سعادت توآم مي ساخت. همه را دوست مي داشت و قدر عشق ورزيدن و محبت را ميدانست و با كارهاي نيك خود خيرخواه مردم بود و اين بيت حافظ در مورد وي مصداق بود كه فرموده است:

       منم كه شهره ي شهرم به عشق ورزيدن                             منم كه دين نيالوده ام به بد ديدن

 وي تحصبلات خود را در روستاي زونلان و سپس در مدرسه ي لازاريست هاي اروميه ادامه داد و سپس در عنفوان جواني مشغول به كار شد. با شروع جنگ جهاني دوم عازم لرستان و همدان شد و در ارتش انگليسي و آمريكايي استخدام شد. پس از پايان جنگ جهاني دوم، در سال 1946 ميلادي به آبادان رفته و به استخدام رسمي شركت نفت درآمد و تا پايان دوره ي خدمت و بازنشستگي در اين شهر ماندگار شد.  در آبادان بود كه با همسر آينده خود خانم اماس پيرا آشنا گشت و در دهم شواط 1956 ميلادي اين آشنايي منجربه ازدواج شد كه حاصل آن سه دختر به اسماي شاروكينا، رامسينا و ورونيكا مي باشد. سال 1971 ميلادي وي و همسرش با درخواست بازنشستگي اين شهر را ترك به شهر تهران كوچ نمودند. از ديرباز واژه ي مقدس شماس يا خادم كليسا، عميق ترين و متعالي ترين رابطه ي انسان ها با كليسا، و بي گمان برجسته ترين دستاورد اين رابطه آشنا نمودن با فروغ مسيحيت مي باشد.

شماس همواره بايد الگو، نمونه و جان مايه ي دروني و بيروني خود را همواره با بزرگان كليسا به جامعه عرضه نمايد و نيز مرحوم شماس جبرئيل از اين امر مستثني نبود. وي از همان دوران تحصيل در مدرسه س لازاريست ها به دليل ايمان و اعتقادش به آئيني كه عاشقانه دوست مي داشت، شماسي را پيشه ي را خويش قرار داد.

در سال 1975 ميلادي، 17 كانون دوم، در تهران توسط مرحوم اسقف يوحناعيسايي در كليساي حضرت يوسف به درجه ي شماسي نائل گشت و در تمام عمر پر بركتش همواره به انجام فرائض ديني و شركت در كليه ي مراسم تحت هر شرايطي پرداخت. مرحوم يوسف اميريان در مورد وي چنين مي گويد:«شماس جبرئيل نامي آشنا براي همگان بود. آناني كه هر يكشنبه براي نيايش به كليسا مي آمدند او را باور داشتند زيرا زيرا يكي از پيشكسوت ترين مردان معتقد و با ايمان كليسا بود او با لبخند معصومانه ي خود با رداي روحانيت شماسي بر تن ما را به ضيافت الهي فرا مي خواند. و نغمه هاي آسماني با آواي ملكوتي اش صحن كليسا را مزين مي ساخت»

در زمينه ي علاقه ي رابي جبرئيل به كتاب بايد گفت كه از همان ابتداي تحصيلش با حفظ كتاب هاي تحصيلي مقدمات جمع آوري كتب را مبناي علاقه ي خود قرار داد و به تدريج با گذر زمان به جست و جوي كتب قديمي آشوري در زمينه ي ملي و ديني در شهرهاي مختلف ايران مي پرداخت. اين علاقه باعث شد تا كتابخانه اي به وسعت سه هزار جلد كتاب تهيه نمايد و همچون ميراثي گرانبها از خود بر جاي گذارد. در سال 1970 ميلادي مرحوم اسقف اپريم زايا دشتو از وي خواست تا تحرير تاريخ روستاي گولان را آغاز نمايد. اين اسقف بزرگوار و دانا كه رياست اسقفي شهر اروميه و حومه را به عهده داشت از تمامي اهالي اروميه درخواست نمود تا هركس تاريخ روستاي آشوري نشين خود را به تحرير آورد. اين آغازي بود بر رفت و آمد هاي اروميه و روستاي گولان و با جمع آوري گفته هاي مستند ريش سفيدان مذكور پس از بيست سال تحقيق موفق به تنظيم و تحرير كتاب«تاريخ روستاي گولان، اروميه» گشت و به همت و همياري خالصانه ي كشيش عليقدر نينوس مقدسنيا در سال 2002 ميلادي كتاب تاريخ گولان به چاپ رسيد. همچنين وي احيا كننده ي دست نوشته ها و نسخ فراموش شده ي كليسايي بود و با تدوين نوشته ها و كتب نماز و تعليماتي مسيحيت در حفظ آنان نهايت تلاش خود را نمود.

وي اعتقاد داشت كه با حفظ كتب و نوشته هاي آشوري ردپاي آشوري ها در ايران را ميتوان زنده نگه داشت.

رابي جبرئيل بيش از سي سال تدريس زبان آشوري و تعليمات ديني را در كارنامه ي درخشان زندگي خود به همراه دارد. وي از همان دوران جواني از سال 1940 ميلادي با كمك موسيو فرانسن در شهر اروميه توانست كلاس هاي زبان آشوري و تعليمات ديني را در بخش روستاهاي نهر نازلوي فوقاني داير نمايد و هر ماه جهت كنترل كلاس ها و مدرسين به اين بخش از اروميه سر مي زد. همچنين در شهر آبادان پس از خروج انگليسي ها ازين شهر و انتقال مرحوم خوري توما بيت يوحنا گولاني از شهر كرمانشاه به آبادان و مستقر شدن وي در كليساي لاتين وي از خوري توما تقاضا نمود تا تدريس زبان آشوري و تعليمات ديني را براي آشوري هاي مقيم اين شهر آغاز نمايد و به مدت بيست سال به اين فعاليت ادامه داد. پس از كوچ به تهران با درخواست مرحوم اسقف يوحنا عيسايي پنج سال ديگر نيز در مدرسه ي بهنام تهران زبان آشوري را تدريس نمود و در جهت حفظ و ارتقا زبان مادري نهايت تلاش خود را نمود. موسيقي مبناي آفرينش و از ملزومات پرورش روح انسان است و در توسعه ي فكر و تصور انسان موثر مي باشد. در اين بين صداي انسان همانند يكي از سازها قادر به توليد نواهاي موسيقيست و با آنكه آواز قديمي ترين وسيله ي موسيقي انسان بوده اما هنوز اين ساز طبيعي كامل ترين آلت موسيقي است كه بهتر از هر ساز ديگري مي تواند احساسات دروني انسان را بيان نمايد. شماس جبرئيل با صداي زيباي ذاتي اش از جواني به موسيقي علاقه ي وافر نشان مي داد. از كودكي سازهاي ني و فلوت و سپس ماندولين را مي نواخت آن زماني كه در شهر آبادان مي زيست به همكاري با رابي پلوس خفري و رابي شورا ميخائيليان پرداخت.  ولي يكي از سليست يا تك خوان هاي گرو هاي كر اين دو موسيقيدان آشوري بود و ساليان طولاني در برنامه هاي كنسرت فولكلوريك آشوري شركت نمود. پس از سكونت در تهران به همكاري خود با رابي پلوس خفري ادامه داد و در گروه كر كليسايي و گروه كر ملي آشوري ها عضو گرديد همچنين وي يكي از فعالين نايب رئيس انجمن هاي آشوري هاي آبادان و تهران بود و با جديت جهت ارتق سطح زندگي و فرهنگي ملت آشور كوشش مي نمود وي همان قدر كه علاقه به جمع آوري كتب داشت در جمع آوري كتب و نت هاي موسيقي آشوري و نوارهاي مربوط به تمامي كنسرت هاي فعال زمان وقت، جديت به خرج مي داد و چنين شد كه اكنون گنجينه ه اي ارزشمند از هنر موسيقي و تاتر آشوري را از خود به ارث گذاشت.

شماس جبرئيل در سال 2006، 13 كانون دوم كه مصادف با عيد شهادت يحيي تعميد دهنده بود چشم از جان فرو بست و در روز 17 كانون دوم كه مصادف با روز دست گذاري شماسي اش بود به خاك سپرده شد. آقاي يوناتن بت كليا نماينده آشوري ها در مجلس شوراي اسلامي ايران در مورد وي چنين مي گويد:«فقدان اسفناك شادروان شماس جبرئيل ملك داودي پايان زندگي پر از محبت و بزرگي اش و پايان فعاليت هاي فرهنگي اش بود و اين فقدان دردي بس عظيم است كه دامن گير جامعه ديني و فرهنگي آشوري شد»

اكنون از آن مرد نكونام، همسر و فرزندانش، دامادش آقاي ژوزف لازار و دو نوه اش خانم ها دومنا و دليا لازار و ميراث زحمات و تلاش هاي سال هاي عمرش بجا مانده است.

باشد كه جامعه آشوري، چنين مردان غيور و سخت كوش را نماد اميد به آينده وفعاليت هاي درون جامعه خويش قرار دهد و راه پر از عشق و محبت را همچون پدران خستگي ناپذير خود ادامه دهد.