جشنواره نيسان

جشنواره نيسان

روز يك تا پنج نيسان

جشنواره نيسان به دو قسمت تقسيم مي شد.از روز اول الي هشتم و از روز هشتم الي دوازدهم.در اولين روز خدايان به ماردوك توسط مجلس كه راوي افسانه هاي قهرماني او بود،قدرت عطا مي كنند و همان طور كه خدايان وعده داده بودند،با او در برانداختن گناه ((دشمن نيكي؛تيامات:اهريمن)) همكاري مي نمايند و قسمت دوم داستان پردازي و نقالي است توسط ستايندگان ماردوك در تمام كشور.روز اول با دعا و ثنا و استغاثه به درگاه خدايان و خواندن سرودهاي مذهبي به وسيله آوازه خوانان مي گذشت و روز اول روزي بود براي آمادگي براي برگزاري جشنواره در روزهاي آينده.روز دوم قبل از طلوع آفتاب،بزرگ كاهنان از معبد بيرون مي آمد و به كنار رود فرات رفته و در آن استحمام مي كرد سپس لباس سفيدي به تن كرده و براي تقديس و ثناي خداي ماردوك وارد معبد شده و مشغول دعا مي شد و در دعايش اطاعت تمام دنيا و بين النهرين را عرضه مي داشت و پس از گذاردن عصاي مرصع افتخار((ܚܘܼܛܪܵܐ)) در دست ماردوك و تاج سلطنت بر سرا و درهاي معبد گشوده به كاهناني كه بيرون از معبد انتظار مي كشيدند اجازه دخول مي داد و بعد از كاهنان هر ستاينده اي اجازه ورود به معبد را داشت. در روزهاي سوم و چهارم نيسان مراسم دعا قبل از طلوع آفتاب شروع مي شد و مجمع كاهنان نيز در آن شركت مي كرد.در اين دو روز امپراطور به معبد بورسيپا(ܒܘܼܪܣܝܼܦܵܐ) مي رفت تا مجسمه نبو(ܢܵܒܘܼ) پسر ماردوك و نگهبان الواح و منشي خداي نگهبان الواح و اشعار و سرگذشت هريك از افراد را در معبد بگذارد.روز چهارم كاهنان مزامير يا سروده هاي آفرينش را مي خواندند و درست بعد از آن است كه برنامه مفصل جشن از اطراف و اكناف شهر شروع مي شود.يكي از معبد ايساگيل و ديگري در راه بورسيپا و يكي هم در شهر بابل.در اين جشنواره هزاران نفر از افراد كشور با شور و نشاط فراوان و لباسهاي رنگارنگ شركت كرده و در صفهاي منظم به رقص و آواز و پايكوبي مي پرداختند.روز پنجم نيسان مراسم دعا و نيايش در معبد ايساگيل برگزار مي شد.صبح،كاهن بزرگ كه در مراسم روز چهارم شركت نكرده بود،به نظافت معبد اشتغال داشته و آن را بوسيله پاشيدن آب،مطهر و دود كردن عود و كندر از هرگونه آلودگي پاك مي كرد.در اين روز گوسفندي بعنوان قرباني سر بريده مي شد.ازينجا مي توانيم دريابيم مراسم قرباني كه در اعياد مذهبي شارا(ܫܵܗܪܵܐ)امروز هم مرسوم است،ميراث آن بزرگواران مي باشد و افتخاري است براي ما كه بعد از گذشت قرون و اعصار و ديدن اين همه مصائب هنوز ميراث اجدادمان را با اين شدت و شور و شوق ارج مي نهيم هرچند كه اين مراسم(قرباني) و اصرار و ابرام ما در حفظ شعار ملي به مذاق بعضي از سرپرستان كليساها خوش نمي آيد ولي باعث خوشوقتي است كه نتوانسته اند در عقايد و افكار ملي و قومي ما آشوريها خللي وارد سازند و قادر نيستند زيبايي و اصالت اين آداب و رسوم را كه سينه به سينه سپرده شده و از دوران اقتدار آشور به ما رسيده از ميان بردارند.بعد از قرباني گوسفند قسمتهاي گوناگون معبد بوسيله خون قرباني مسخ(نشانه گذاري) مي شد گويا مي خواستند محيط معبد را از شر ارواح خبيثه محفوظ دارند.مراسم قرباني كه امروز با صداقت كامل اجرا مي شود تنها اين تفاوت كوچك را با مراسم آنروز(روز پنجم نيسان) دارد كه در آن زمان گوسفند را بعد از قرباني به نهر فرات مي افكندند و امروز ما گوشت آنرا تقسيم مي كنيم و... اداي اين نذر براي شخص مومن به اميد رهايي از كيفر گناهان خويش بود.بعد از اداي قرباني جايگاه نبو(ܢܵܒܘܼ)كه روز پنجم بنام او بود ساخته و پرداخته مي شد.اكنون اگر از معبد بيرون رفته و به كنار نهر قدم بگذاريم مشاهده مي نماييم كه آشپزها غذاهاي خوشمزه اي بدقت تدارك ديده و بيصبرانه منتظر رسيدن خداي خدايان نبو و امپراطور هستند. امپراطور مجسمه نبو را به معبد ايساگيل ميبرد و خود در مراسم دعا و نيايش همراه با ساير مردم شركت مي كرد.بزرگ كاهنان،دست امپراطور را در دست گرفته و درحاليكه آنرا بخون گوسفند آغشته بود دست او را در مقابل مجسمه خداي ماردوك بر زمين مي گذارد. با اين كار مشاهده مي نماييم كه براي بعضي ساعات گذران،رتبه امپراطوري از آن عظمتي كه دارد،پايين آورده شده و خود را در مقابل خدا ((ماردوك)) كوچك و حقير مي شمارد.بزرگ كاهنان بعد از اين كه دست امپراطور را در مقابل خدا ((ماردوك)) بر زمين گذارد،بعنوان اداي احترام و درخواست تبرّك از درگاه ماردوك،به صورت او مي زند و امپراطور تضرع كنان و تسبيح خوانان از گناهان خويش پوزش مي طلبد.در اين وقت كاهن معبد،سيلي ديگري به صورت امپراطور مي زند اگر امپراطور ازين سيلي اشك مي ريخت نشانه اين بود كه ماردوك از گناهان امپراطور در گذشته و او را بخشيده است و اگر امپراطور اشك نمي ريخت بدين معني بود كه كشور در جنگ شركت كرده يا خشكسالي پيش آمده و يا بلائي آسماني نازل خواهد شد.اين عملي بود كه هر ساله تكرار مي شد و باعش تحكيم اتحاد شاه و مردم ميگرديد. شب هنگام كاهن بزرگ چاهي در حياط معبد ميكند و در آن يك دسته(بند)كه 40 ني در آن وجود داشت مي گذارد و بر آن روغن زيتون،عسل و عطرهاي گوناگون مي افشاند و بعد يك گاو سفيد كنار تمام آنها؛امپراطور ني ها را آتش ميزد و بعد بزي در آتش افكنده و ايمان داشت كه روح كنگو(ܟܲܢܔܓܘܼ) يا عامل تيامات (ܬܝܼܵܡܵܬ) را سوزانده و ازميان برده است. در اين هنگام امپراطور كه مملو از عشق به خداوند((ماردوك))است در جايگاه مخصوص قرار گرفته و خواندن كتاب آفرينش را آغاز مينمايد.

 

روز ششم و هفتم

تاثير زيگورات ها در عيد نيسان

در روز ششم مجسمه ها و تصاوير خداياني كه از شهرستان هاي گوناگون فرستاده شده بودند به معبد مي رسيدند و هر يك در محل مخصوص خود گذارده مي شد.در اين روز سازمان يا اجتماع خدايان كه ماردوك سرپرستي آنرا بعهده داشت تكميل مي شد.در روز هفتم ماردوك از انظار مخفي مي گشت و معلوم نبود كه اين غيبت او بخاطر جنگ با ارواح خبيثه است يا علت ديگري دارد و قرنها بعد ملاحظه مي نماييم كه در سالهاي 1400-1000 ميلادي طبق يكي از سنن مذهبي اروپاييان،مجسمه حضرت مريم براي مدت كوتاهي از انظار مخفي مي شد و مجدداً بازمي گرديد!

روز هشتم

در اين روز ماردوك مجدداً به معبد ايساگيل يا معبد گويش ها و صاحب سرنوشت و اقبال انسانها باز مي گردد و اين روز،روز اتحاد و همبستگي خدايان و الهه ها است،به نشانه زايش و فراواني و وجود اين اتحاد به پيروزي ماردوك بر ارواح خبيثه،وابستگي كامل داشت.پس از اينكه ماردوك از جنگ بر عليه زشتي(اهريمن) پيروز بازمي گردد،قدرت حكومت بر تمام دنيا را در خويشتن به وجود مي آورد و در اين روز است كه تسلط خود را بر تمام قدرت ها به اطلاع مجمع خدايان كه سرپرستي آن نيز بعهده خودش است،مي رساند.پسرش نبو خداي نويسندگي اين فرمان پدر خويش ((ماردوك)) را بر روي لوحه ضبط مي نمايد.در اين جشنواره به دو روز مهم برخورد مي نماييم،يكي روز هشتم يا روزي كه انقلابي در شخصيت ماردوك بوجود مي آيد و از يك خداي عادي به مقام صاحب صاحيان يا خداي خدايان ارتقاء ميابد و دوم،روز يازدهم يا روز شادي.با كمال تاسف بايد به اطلاع برسد كه نشانه اي از مراسم روز نهم در دست نيست.زيرا هيچگونه لوحي راجع به مراسم اين روز بدست ما نرسيده و اميدواريم در حفاريهاي آينده الواحي درمورد اين روز بدست آيد.

روز دهم در معبد آكيتو، روز جشن بزرگ بود.محل معبد آكيتو بر ما معلوم نيست فقط مي دانيم بيرون تر از شهر بابل و در حوالي شمال غربي دروازه ايشتار واقع شده بود.اين معبد با گياهان و گل هاي زينتي فراواني مزيّن شده بود و نشانه اين است كه نيسان با كشت و كشاورزي نسبتي نزديك دارد.در اين روز مجمع خدايان در معبد ايساگيل كاوش را به پايان مي رسانند،به امداد كليه خدايان در صف منظمي در حياط معبد به انتظار ماردوك مي مانند.براي هريك از آنان كالسكه اي درخور شأن و مقام آنها مهيا مي گرديد.كليه ابزار و آلات جنگي و نشانه هاي خدايي را بر آن مي آويختند.پادشاه درحالي كه لباس سلطنت به تن كرده و عصاي مرصع رسمي (ܚܘܼܛܪܵܐ) را بدست داشت كنار خدا،بل(ܒܸܝܠ)انتظار مي كشيد و اين مصرع را زير لب تكرار مي كرد:

"بيرون آ اي خداي خدايان،همگي ما در انتظار توايم"

ابتدا زاربانيتا(ܙܲܪܒܵܢܝܼܬܵܐ) زوجه ماردوك همراه خدمه هاي ايشتار،در حاليكه خدمه هاي زيبا در ني لبك هاي خويش مي دميدند،بيرون مي آمد و شوق و نشاط مستقبلين وصف ناپذير بود.قبل از همه مجسمه ماردوك برده مي شد و همراه او كاهن و بعد از كاهن امپراطور بعنوان نيابت قدم برمي داشت و بعد از امپراطور تمام هياكل و مجسمه هاي خداياني كه لباس هايي بس گرانبها ببر داشتند و آنها را با جواهرات و سنگهاي گران قيمت آراسته بودند حركت مي كردند.در اين وقت امپراطور دست به دست بل(ܒܸܝܠ) خدا مي زد و اين نشانه آن بود كه جشن بزرگ آغاز شده است.بدين ترتيب از معبد ايساگيل خارج مي شدند.معبد ايساگيل بزرگترين معبد موجود در بين النهرين بوده و مساحتي در حدود 450*500 متر داشت.در آن از راه ((شابو)) وارد مي شدند و اين راهي است كه در آخرين كاوشهاي سرزمين بين النهرين كشف شده.دهانه اي دارد بطول 22 متر و دو طرف آن ديواري به ارتفاع 300 و پهناي 7 متر كشيده شده، زمين اين راه مفروش است و ديوارهايش موزاييك بوده و به الوان گوناگون در زمينه آبي نقاشي شده است.از هر طرف آن شصت شير كه به ترتيب نقاشي شده و چنين انگاشته مي شود كه در راه افتاده اند و دهانشان باز مانده است.بجز اينها انواع و اقسام ديگر حيوانات بر اين ديوار حك شده،گويي نگهبان جاويدان آنند.سر ديوارها به رنگ سفيد بوسائل گوناگون آرايش شده بود.در اين جشنواره بعد از خدايان و امپراطور جمعيتي متشكل از هزاران نفر با لباس هاي رنگارنگ عيد درحالي كه آواز مي خواندند و پايكوبي مي كردند شركت داشتند و به اين ترتيب از معبد ايساگيل به معبد آكيتو مي رفتند و بعد از آن به شهر بازميگشتند.قسمت اول اين جشنواره حالتي روحاني دارد و بعد از آن شكلي عامي بخود مي گيرد.زيرا تعداد كثيري از اهالي مملكت در آن شركت مي كنند.بعد از گذشتن از راههاي ذكر شده وارد دروازه ايشتار مي شدند.اين دروازه بشكل يك قلعه ساخته شده و به وسيله 575 مجسمه گاو بالدار و شير بطرز قابل تحسين قرار گرفته كه منظره اي بسيار جالب توجه داشتند.بر سردر اين دروازه اين جملات حكاكي شده است :

"من نبوكدنصر اين دروازه را بنا كردم،بنيادش را بر آب گذاردم، با استحكام بسيار بوسيله قير آنرا به نقشهاي گوناگون شير،گاو،مار و اژدها آراستم و آنها را واداشتم تا چوبهاي آنرا از لبنان آوردند.درهايش را با مس سرخ پوشاندم.من اين بناي زيبا را آراستم تا حدي كه باعث اعجاب مردم دنيا گردد.شير كه حيوان محبوب ايشتار است،ايشتار الهه عشق(محبت) و مرگ او مانند آفتابي است كه مي تابد و خورشيدي است كه غروب مي كند."

مردمي كه در جشنواره شركت داشتند از دروازه ايشتار وارد ميشدند و از روي فرات مي گذشتند.پس از گذشتن ارابه ها از مقابل دروازه ايشتار،خدايان را در حالي كه با البسه رنگارنگ پوشانده و با طلا آراسته بودند و بر سينه كشتي به آنطرف شهر مي بردند و عدّه كثيري از افراد مملكت در ركابش بودند و رنگ لباسشان همچون ستاره صبح مي درخشيد. گروههاي مردم اين سرود را مي خواندند:

"اي خداي خدايان، اي مالك ما،اي ماردوك،چرا بابل را ترك ميكني و با ما در معبد ايساگيل باقي نمي ماني."

ازينجا معلوم مي شود كه كاهنان از خداي خود نگرانند زيرا مجبور است با نيروي بدي ((اهريمن)) بجنگد.

روز يازدهم يا روز بخت و اقبال

در اين روز ماردوك كه با نيروي اهريمن جنگيده و پيروز بازگشته و تيامات را كشته بود صاحب كليه قدرتها و مالك اختيار(قسمت) سرنوشت يا آينده انسان شده بود.بعد از اينكه هيئت خدايان در معبد اجتماع مي كرد،همانطوري كه در روز هشتم نيسان خدايان آينده ماردوك را پيشگويي كردند،امروز ماردوك در حضور هيئت خدايان،آينده كشور را پيشگويي نموده و آرزوي سالي پربركت و مملو از نشاط و شادماني را مي نمايد.در اين قسمت كه ازدواج خدايان با همسرانشان انجام ميگيرد،آنها در محلي كه قبلاً در معبد ايساگيل آماده شده و تخت خوابي از طلاي ناب در آن نهاده شده،آورده ميشوند و از مزاوجت خدايان و الهه ها،سرسبزي،آباداني،فراواني روزي و آرامش و موفقيت در سال آينده تضمين مي شود.از تصاويري كه بر روي ورقه اي از قلع در نزديكي هاي نينوا بدست آمده ازدواج يا هماغوشي خدايان نشان داده شده و در معبد ايشتار نيز تصاويري شبيه معبد نينوا ديده مي شود و از آنها ثابت مي گردد كه اين جشنواره در سراسر امپراطوري آشور برپا ميشد.

روز دوازدهم

اين روز اختتام جشنواره بود.در اين روز ماردوك زندگي عادي خود را در معبد ايساگيل آغاز مي نمايد،نبو به معبد بورسيپا بازگردانده ميشود و ديگر خدايان هر يك به شهر خود و كساني كه در شهرستان هاي ديگر كشور زندگي مي كردند از طريق اين جشنواره رابطه خود را با پايتخت حفظ مي كردند و بعد از بازگشت به شهرهاي خود مطمئن بودند سالي را كه در پيش دارند به آزادي،صلح و صفا و فراواني كامل خواهد شد.

از برگزاري اين جشنواره نتايج زير عايد ميگردد:

1.تجسم رستاخيز و تجديد حياط طبيعت و غلبه نيسان بر زمستان توسط پيروزي ماردوك بر تيامات (اهريمن) براي يك سال مملو از فراواني نعمت و محصول زياد.

2.آوردن و بازگرداندن خدايان به سرزمين هاي خود،بخاطر ايجاد روح اتّحاد و پيوستگي و يكپارچگي بين تمام قسمت هاي كشور و پايتخت و همچنين طبقات مختلف مردم بود و اين آمد و رفت موجي فعال و پر جنب و جوش براي ايجاد فراواني و آرامش بوجود مي آورد.

3.از آنجايي كه آشوريها مردمي فعال بودند،زندگي بين دو نهر و عمق طبيعت را براي خود برگزيدند و از قعر طبيعت زيباترين و با مسمي ترين جشنواره را بنام ((اول نيسان)) انتخاب كردند بطوري كه اين گزينش مرجع تقليد بسياري ملل ديگر واقع شده و اكنون نيز نمونه هايي از آن در ملل اروپايي و شرقي پيدا مي شود؛مثل مراسم زيبا و اصيل سيزده نوروز،روز دوم نيسان،بازگرداندن سبزه اي كه در كوزه اي كوچك اسير است به دامن طبيعت و گره زدن دور از انظار سبزي دختران دم بخت به اميد يافتن همسر در سال جديد و بسياري مراسم و اعتقادات مشابه ديگر...

پس بگذاريد اين روز مقدس(اول نيسان)را بياد عظمت و شكوه اجدادمان گرامي بداريم .آنرا به عنوان آغاز سال نو ملي در چهار گوشه جهان جشن بگيريم.شايد بزرگداشت اين ميراث نژادي باعث اتحاد مستحكم آشوريهاي جهان شده و بتواند ما را در راه هدف و آمالي كه در دل داريم يعني زندگي متشكل و آزاد،تحت عنوان يك اسم و در لواي يك پرچم و در سرزمين مقدس بين النهرين رهنمون باشد.