تقسيم بندي سال توسط آشوري ها و آغاز سال نو آشوري

تقسيم بندي سال توسط آشوري ها و آغاز سال نو آشوري

براي اولين بار آشوريها كه ستاره شناسان ماهري بودند،از روي حركت زمين و خورشيد زمان را به دو قسمت بهار و پاييز تقسيم كرده،گردش مكرر آن را سال ناميدند.سپس سال را به 365 روز و 12 ماه و شبانه روز را به 24 ساعت و ساعت را به 60 دقيقه و دقيقه را به 60 ثانيه تقسيم كردند و اولين تقويم جهان را بوجود آوردند.امروزه در تمام علوم و فنون دگرگونيهايي ايجاد شده،ولي تقويم بر همان پايه ايست كه توسط اجداد دانشمندمان در قرون و اعصار گذشته تدوين شده و اين يكي از افتخارات آشوريهاي امروز است. خدايان آشور همبستگي ناگسستني با طبيعت داشتند،مانند خداي زراعت،خورشيد،ماه،آد(ܐܲܕܕ) خداي گله و رعد و برق.همان طور كه تعداد خدايان زياد بود،اعياد فراواني نيز وجود داشت،ولي نيسان(ܢܝܼܣܵܢ) يا آغاز سال،عيدي بود كه معاني زيادي را در بر داشت و بعد از تقسيم زمان،اول نيسان شناخته شد.بهترين و بزرگترين اعياد بود و تا اين اواخر نيز توسط آشوريها به رسميت شناخته مي شد. طبق نوشته آشورشناسان،الواحي وجود دارند كه در آنها راجع به عيد اول نيسان بتفصيل نوشته شده و قسمت اعظم آن به دست ما رسيده و توسط اين الواح است كه ماهيت اصلي و حقيقي اين عيد بزرگ ملي را درك مي نماييم و مي فهميم چگونه برگزار مي شد،به چه تشريفاتي به اتمام مي رسيد،چگونه و از چه طريقي به محل جشنواره وارد مي شدند و شناخته شده ترين چهره هاي آن چه كساني بودند. در زمان هاي قديم،اين جشنواره زگمو(ܙܲܓܡܘܼ) يا آكيتو (ܐܵܟܝܼܬܘܼ) به نام معبدي كه اين جشنواره در آن برگزار مي گرديد خوانده مي شد ولي بعدها نام اول نيسان يا آغاز سال نو را بخود اختصاص داد. آقاي سوند پاليس(ܣܘܼܢܕ ܦܵܠܝܼܣ) يكي از آشورشناسان راجع به اين جشنواره مطالعات فراواني كرده و نتيجه مطالعاتش از روي الواح،كتابي است بنام ((فستيوال آكيتو)) كه در سال 1921 به چاپ رسيده،اين كتاب مدركي است كه دريابيم اجدادمان با چه شوق و شوري اين جشنواره را بر پا مي داشتند،چه سرودهايي خوانده مي شد، با چه قرباني ها و نذر و نيازها به استقبال جوانه هاي درختان و شكوفه و بهار مي رفتند. افسوس كه از معبد ايساگيل(ܐܝܼܣܵܓܝܼܠ)تنها تپه هايي باقي است كه ديوارها تا نيمه باقي مانده و بقيه را رطوبت از بين برده و نمكي كه در زمين بين النهرين وجود دارد و بقيه عوامل باعث شده اند كه قسمت بزرگي از اين معبد ويران گردد.آقاي پاليس كه به حق زنده كننده و پايدار نگاهدارنده دوازده روز جشنواره نيسان در معبد ايساگيل يا دارنده برج بلند است اينچنين مي نويسد:روز اول نيسان در آكيتو تصويري است از تمدّن مردم بين النهرين و اين جشنواره اي است كه از قلب طبيعت گرفته شده و همبستگش بسيار نزديكي با زراعت و كشاورزي دارد.قديمي ترين جشنواره بشري است و مي توان از برگزاري آن دو نتيجه گرفت: 1.پشيماني به خاطر به خاك سپردن تموز(مرگ طبيعت و طراوت آن در زمستان) 2.شادي به خاطر تجديد حياط طبيعت،بازگشت تموز از زير زمين(آمدن بهار) و اينها بزرگترين عوامل زندگي كشاورزان مي باشند؛يكي بارش باران و باقي گذاردن رسوب در زمين و ديگري تابش خورشيد براي بشر،رساندن محصول و برداشتن آرايش(سبزه و گل) از زمين. بخاطر اين است كه به سه جشنواره برميخوريم:

1.اول نيسان

2.تموز

3.آغاز پاييز

در جشنواره،تموز خدا كشته و مدفون مي گردد،در پاييز به زير زمين نزد خواهر ايشتار((آرشكيگال))الهه دنياي زير زمين مي رود.تموز مدت شش ماه در نزد هر يك از الهه ها ((ايشتار و آرشكيگال))باقي مي ماند.طبق يكي از جشنواره ها است كه براي مشايعت خداي تموز زماني كه به دنياي زير زمين مي رود بدنبالش آب مي پاشيم باميد كه هنوز هم با شور و شوق هرچه بيشتر هر ساله برپا مي داريم و به عيد آب پاشي(ܢܘܼܣܵܪܕܐܸܝܠ) مشهور اينكه زودتر بازگردد و اين جشنواره به زبان آشوري ((نوسردايل) يا آب پاشيده شده در راه خداوند باميد بازگشت او ناميده مي شود. بعد از اينكه تموز به سوي دنياي زير زمين رفت،ايشتار،الهه فراواني براي آمرزش و آرامش بدو،بدانجا سفر مي كند.اشعاري كه در اين روز(اول نيسان) خوانده مي شد شباهت زيادي به افسانه خداي تموز دارد.اسمي كه بيشتر از همه بدان برخورد مي نماييم نام ((ماردوك خدا)) است و از زمان سلطنت همورابي در عالي ترين رتبه از مراتب خدايان قرار مي گيرد و در هر مرحله از جشنواره اول نيسان همراه همسرش زارپانيتوم(ܙܵܪܦܵܢܝܼܬܘܿܡ) يا (ܙܵܪܒܵܢܝܼܬܵܐ) الهه آفريننده زندگي آدميان و گياهان و پسرشان خداي نبو(ܢܵܒܘܼ) ديده مي شد كه از معبد بورسيپا(ܒܘܼܪܣܝܼܦܵܐ) آورده مي شد تا شاهد افتخار پدر باشد.همچنين خدايان ديگري مانند نينورتا(ܢܝܼܢܘܼܪܬܵܐ)،خداي جنگ سين(ܣܝܼܢ) يا ماه،ترتيب دهنده ماههاي سال آنو(ܐܵܢܘܼ)پدر خدايان،شمش(ܫܵܡܵܫ)خداي حقيقت،ائا(ܥܝܼܥܵܐ) آدد(ܐܵܕܵܕ)خداي رعد و برق و همسرش شالا(ܫܵܠܵܐ)الهه خوشه ها و گندم. خدايان از معابد شهرستان ها براي برگزاري اين جشنواره در شهر بابل گرد مي آيند.جشنواره در اطراف و اكناف بين النهرين و در نينوا كه پايتخت آن بود با شركت خداي آشور(ܐܵܫܘܿܪ) برگزار مي شد و حدود 25 خداي گوناگون از گوشه كنار آشور بعنوان اداي احترام به خداي آشور گرد مي آمدند. اينجا ملاحظه مي شود كه آشور در نينوا،ماردوك در بابل ستوده مي شد و برطبق فرضيه بعضي از كتاب ها همين جدايي بين ستايش خدايان علت شد ملتي كه داراي يك زبان و يك نژاد بود به دو امپراطوري عظيم تقسيم گرديد و به جاي اتحاد و همبستگي،با يكديگر به مبارزه برخواستند و نتيجه اين مبارزه شكست بزرگ نينوا در سال 612 قبل از ميلاد بود. تا امروز هم عدم اتفاق بين مذاهب(مسيح) علت از هم گسيختگي آشوريهاست و همين باعث شده كه به آن هدف عالي نرسيم و براي بدست آوردن زمين هاي گسسته اجدادي خويش تلاشي ننماييم. در روز اول نيسان،امپراطور كه قدرتي سياسي و لشكري داشت مقام خاصي را در اين جشنواره احراز مي كرد و بدون وجود امپراطور يا جشنواره برگزار نمي شد و يا عدم حضورش اثر بسيار بدي روي افراد باقي مي گذارد و گاهي براي خنثي نمودن اين اثر لباس يا عباي او را به محل جشن مي آوردند.در شهرهاي كوچك جانشين امپراطور با لباس امپراطوري شركت مي كرد.در سالهاي آخر مي بينيم كه وقتي امپراطور در ميدان نبرد بوده باشد،اين جشنواره بدون حضور او برگزار نمي گردد البته اين حادثه بندرت اتفاق مي افتاد و اگر احياناً سالي اين جشنواره برگزار نمي شد عدم برگزاري آن يك سانحه تاريخي بحساب مي آمد.براي مثال بسال 8 الي 11 پادشاهي نبونيد(ܢܵܒܘܼܢܝܼܕ)اين پادشاه علاقه بيشتري به شهر خاران(ܚܵܪܵܢ)نشان مي دهد و در جشنواره شركت نمي كند و عدم شركت او باعث مي شود كه مطرود شده و علاقه مردم را نسبت به خود از دست بدهد.